دستور مافوق

مجید کبیر زاده موقع عملیات ها در جبهه بود و در مواقع غیر عملیات یا در مرخصی هایش به عیادت مجروحان میرفت.

0

دستور مافوق

مجید کبیر زاده موقع عملیات ها در جبهه بود و در مواقع غیر عملیات یا در مرخصی هایش به عیادت مجروحان میرفت.
سال ۱۳۶۳در بیمارستان شریعتی تهران مجید را دیدم و گفتم اینجا چه می کنی؟ گفت: به دیدن بچه‌ها آمدم.
در مرحله اول دوم و سوم عملیات بیت المقدس با ایشان بودم. مرحله دوم عملیات بسیار سخت و دشوار بود ولی مجید به‌راحتی نیروها را کنار خاکریز ها هدایت و جابجا می‌کرد
من آن زمان نیروی گردان ایشان بودم ،با شجاعت تمام فرماندهی و مدیریت می‌کرد.

در عملیات بیت المقدس از میدان مین رد می‌شدیم تا به جاده آسفالت شلمچه برسیم. منطقه عملیاتی لشکرهشت بود.به آقا مجیدگفتم حالا چه کنیم؟
گفت: بروید تا به یک خاکریز دوجداره برسید. میدان‌های مین را پاکسازی کردیم و پیش رفتیم تا به یک خاکریز و میدان میوه دیگر رسیدیم به مجید خبر دادیم،
ناراحت شد و فریاد کشید که چرا جلوتر رفتید برگردید عقب، برگشتیم دیدیم یک دسته از نیروهای یکی از یگان ها بدون توجه به دستور جلو رفته بودند آنها حدود ۱۲ نفر بودند
که سه نفرشان برگشتند و بقیه به شهادت رسیدند فهمیدم که مجید شم نظامی دارد.

دستور مافوق

ما گروهانی از نیروهای اصفهانی بودیم که در کنار نیروهای تهران در بخشی از عملیات بیت‌المقدس شرکت داشتیم ما را پشت جاده اهواز-خرمشهر بردند.
اولین باری بود که با تانک و نیروهای زرهی روبه‌رو می‌شدیم. تانکهای عراقی جلو می آمدند به نیروها گفتم: بروید جلو و تانک‌ها را بزنید در فاصله ۵۰۰ متری تانکهای عراقی شروع به تیراندازی کردیم
و متقابلا آنها هم تیراندازی کردند تا ظهر در همان نقطه زمین درگیر شده بودیم .حاج احمد کاظمی رسید و گفت چه خبراست؟ به ایشان گفتند که عده‌ای از نیروها جلو هستند
و درگیر شده‌اند حاج احمد به مجید گفت: شما همین جا بمانیم وقتی نیروها به عقب برگشتند آنها را به سمت چپ منتقل کنید.

ما بعد از ظهر عقب‌نشینی کردیم وقتی مجید مرا دید گفت: مگر دیوانه شده اید که با آنها درگیر شده‌اید گفتم ما فکر کردیم می‌شود با آنها درگیر شد
ما توازن نیرو و قدرت را محاسبه نکرده و بدون محاسبه دست به کار شده بودیم.مجید به شوخی گفت از اینها گذشته تو میدانی که برادر من در بین این نیروها است
دیگر از این کارها نکن منظورش تمام نیروها بود که آنها را برادر خودش می دانست و نمیخواست بدون دلیل کشته شوند.

مصاحبه با مرتضی کاظمی همرزم شهید مجید کبیر زاده
مصاحبه با فضل الله نجفیان‌همرزم شهید کبیر زاده

نویسنده: فرشته وکیلی

برگرفته از کتاب امضای خدا

انتهای پیام/139

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.