مقاومتی جانانه توسط یک نجف آبادی
گفتم مجید پایت خون می آید. گفت چیزی نیست. مجید با درد زیاد و خونریزی پا به پای بچه ها میجنگید. مقاومتی جانانه توسط یک نجف آبادی
مقاومتی جانانه توسط یک نجف آبادی
در مرحله سوم عملیات بیت المقدس که خرمشهر تا حدی آزاد شده بود و مقاومتهای پراکندهای از طرف عراقی ها می شد ما با آقای قاسم محمدی که فرمانده یکی از گردان ها بود آنجا بودیم.
ایشان گفتند بروید غنایم جنگی را جمع کنید و بیاورید مجید را دیدیم یک تویوتا امنیتی عراقی دارد.
گفت: شما اینجا چه کار میکنید؟ گفتیم: غنایم جنگی را جمع میکنیم
گفت: غنایم را رها کنید و به گمرک خرمشهر بروید.
گفتم چه خبر است؟
گفت: آنجا گروهان حسن روشنایی به شدت با عراقیها درگیر است آنها مقاومت میکنند رادیوی جمهوری اسلامی هم الان اعلام کرد.
حرکت کردیم وقتی رسیدیم چندین نفر شهید و مجروح شده بودند، چون مقاومت عراقیها شدید بود خوشبختانه نیروهای جدید رسیدند و عراقیها را زدند و موجب شد عراقی ها عقب نشینی کنند.
عملیات رمضان از آغاز شد هوا در حال روشن شدن بود که مجید به اسماعیل گفت بیا برویم به بچه ها بگوییم که هر کسی نارنجک روی سینه اش بسته درآورد و دور بیندازند اگر معبر باز نشود و آفتاب بالا بیاید تلفات زیادی خواهیم داد.
این را گفت و به سمت عقب گردان حرکت کرد و در حال حرکت به بچههای گردان گفت که نارنجک هایشان را در بیاورند در این حال خم پارهای از طرف دشمن آمد و در آبهای کنارمان افتاد خدا کمک کرد وگرنه کشته میشدیم.
هنوز لایق شهادت نشده بودیم اما مجید را سالم نگذاشت و قسمتی از پاشنه پای مجید را مجروح کرد.
گفتم مجید پایت خون می آید. گفت چیزی نیست. مجید با درد زیاد و خونریزی پا به پای بچه ها میجنگید.
مصاحبه با فضل الله نجفیان و یکی دیگر از همرزمان شهید