مرور برچسب

خاطرات شهدا

امضای خدا

تا وقتی این بعثی ها در خاک ما هستند باید برویم گفتم مادر من که نمی گویم نرو من میگم بگذار چشمت خوب بشه بعد برو.... امضای خدا

درخشش لطف الهی

سال۱۳۵۲ بود که حسین فرزندم به جمع ما اضافه شد. هر نوزادی که به دنیا می آید با صدای گریه اش اعلام حضور می‌کند اما حسین گریه نمیکرد. درخشش لطف الهی